وقتی ایلیا منو درک میکنه...
جند روز پیش که من عکاسی بودم و ایلیا خونه . خیلی سرم شلوغ بود شما زنگ زدی عکاسی و.. ایلیا :سلام مامان ... خوبی ... داری چیکار میکنی؟ من: سلام عزیزم دارم عکس میگیرم ایلیا: خوب کاری نواری خداحافظ(خیلی هولکی) من : خداحافظ گلم. ظهر که رفتم خونه گفتم راستی ایلیا چیکار داشتی زنگ زدی عکاسی و که اونم در جواب گفت هیچی مامان میخواستم باهات صحبت کنم که گفتی کار دارم مزاحمت نشدم الهی قربون پسر فهمیده و با درکم بشم.................. ...
نویسنده :
مامان ایلیا
16:55